دکتر اوجی ،فرشته نجات
وقتی چشامو واکردم اول از همه قبل مامان و بابام توی اتاق عمل شمارو دیدم . شما دوباره نفس کشیدن و به من بر گردونید . وقتی تو ان ای سی یو بودم شما تنها کسی بودید که مامان بابامو ناامید نکردید و برای من ترانه زندگی کردنو خوندید دکتر عزیز امیدوارم یه روزی جبران کنم. دکتر اوجی اسم منو گذاشته سرنتیپیتی اخه منم چشام مث سرنتیپیتی درشته ...
نویسنده :
باران
21:13